سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه ی باران ندیده
بـه سلامـتی اونایی که صـداشون آروممون میکنه، نگاهشون دیوونمون به سلامتی همه اونایی که قبلا بودن ،ولی دیگه نیستن،چون دیگه اونایی نیستن که قبلا بودن ... به سلامتی ردپاهای رو قلبمون... به سلامتی اونایی که برای رفتن اومده بودن ... به سلامتی اونایی که حرمت نون و نمک که هیچ!حرمت زخمایی که باهاشون خورده بودیم رو هم نگه نداشتن ... به سلامتی اونایی که دوست داشتیم مال ما بشن ولی جلو چشممون مال یکی دیگه شدن... به سلامتی اونایی که آرزو بودن ولی رویا شدن... به سلامتی همه اونایی که خوبی کردن، ولی بدی دیدن ... رفاقت کردن ولی نارفیقی دیدن ... راست گفتن ولی دروغ شنیدن ... واسه همه دست رفاقت دراز کردن ولی رو دست خوردن ... هیچ کس رو تنها نذاشتن ولی تنها موندن ..
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوانخــط خـــطــی هــای یــک پــســر روانــیو آدرس PESARE-RAVANI.LXB.IR لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.